پژوهش‌های احمد صدری در موسیقی ایرانی

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

فرضیه ای بر مبنای طبقه بندی سازها از منظر فارابی

 


مقدمه :

شروع نهضت ترجمه در جهان اسلام و آشنایی اندیشوران ایرانی- اسلامی با آراء و نظریات دیگران  و خصوصاً یونانیان سرآغاز شکل‌گیری جنبشی علمی و عملی بود. در این میان اندیشۀ تأسیس سیستم‌های فلسفی و هنری سبب ظهور اندیشمندی چون فارابی گشت که با تألیف کتاب گرانقدر الموسیقی‌الکبیر پایه‌ریزی مکتبی  نظری در موسیقی  انجامید که با نگاهی انتقادی به تألیفات پیشینیان شکل گرفت.

ابونصر محمدبن‌‌محمد طرخان ‌فارابی (درگذشته 339ق) با تألیف کتاب‌هایی همچون بخش موسیقیِ احصاءالعلوم، احصاءالایقاع، کلام فی‌النقره (النقل) مضافا الی الایقاع، ‌کلام فی‌الموسیقی، و کتاب الایقاعات، و الموسیقی‌الکبیر[1] سبب‌ساز تفکری موسیقایی شد که تا قرون بعد تأثیر به‌سزایی در روند مطالعات نظری در حوزۀ دانش موسیقی داشته است.

مرتبۀ ۱. حلق

از نظر فارابی هیچ سازی به کمال نغمات حلق نیست و تمام نغمات در حلق موجود است و آلات موسیقی صرفاً برای غنی ساختن لحن و همراهی آواز و به خاطر سپردن آنها ساخته شده است. او حلق را اکمل تمام سازها، و همۀ سازها را نسبت به حلق ناقص، و ساز را وسیله‌ای می‌داند برای زینت بخشیدن به آواز و همراهی با آن و به خاطر سپردن الحان. بر این موضوع در چند جا تأکید شده است؛ از جمله: «لحن کامل از اصوات انسانی پدید می‌آید، اما بعض اجزای لحن کامل از آلات موسیقی نیز شنیده می‌شود».[2] 

ودر جایی دیگر آورده است:

اما الحانی که از سازها برمی‌خیزند، گاه به این منظور ساخته می‌شوند که هر چه بیشتر الحان کامل (صوت انسانی) را محاکات کنند، یا هم‌نوا یا پیش‌درآمد و یا پایان‌دهندۀ آنها و یا تنفسی برای آنها در خلال محاکات باشند، و یا آنجا که گاهی حلق از ادای نغمه‌ای عاجز است مکمل صوت انسانی گردند.[3]

از نظر او، صوت اجزایی دارد و ساز را باید بر این مبنا ارزیابی کرد که چه حد از این اجزا در نغمه‌های آن جمع آمده است. در نغمه‌های حلق انسان، همۀ اجزای صوت گرد آمده و از این رو، حلق کامل‌ترین ساز است. کار سازهای ناقص این است که در کنار ساز کامل قرار بگیرند و به آن فخامت و زینت ببخشند.[4] به پیروی از همین نظر است که بعدها، عبدالقادر مراغی در مقاصد الالحان، سازها را بر چهار قسم ــ حلق، ساز بادی، ساز زهی، ساز کوبه‌ای ــ می‌کند و حلق را کامل‌ترین این چهار قسم می‌خواند.

 

در طبقه‌بندی فارابی، حلق انسان سه شأن دارد:

۱) حلق انسان معیار طبقه‌بندی سازهاست؛

۲) حلق انسان کامل‌ترین ساز و معیار ارزیابی سازهاست. هر ساز را باید با میزان نزدیکی‌اش به حلق انسان و توانایی‌های صوتی آن سنجید؛

۳) حلق انسان یکی از اقسام یا طبقات سازهاست.

اگر بخواهیم ساختار طبقه‌بندی یا مراتب سازها از منظر فارابی را بنا کنیم، نخستین خشت آن حلق است ــ چه حلق در مقام یکی از طبقات یا مراتب ساز و چه در مقام یگانه آلت موسیقی در این مرتبه:

 

 

مرتبه (طبقه)

ساز

۱

حلق انسان

حلق انسان (آواز)

 

 

 

مرتبۀ ۲. رباب و سورنای

در تصور رایج ما، سازها از نظر ساختار و جنس و فن نواخت طبقه‌بندی می‌شود. به همین سبب، ما معمولاً سازی بادی را با سازی زهی در یک طبقه نمی‌نشانیم. اما طبقه‌بندی فارابی از ساختار و جنس ساز فارغ است؛ و مبنای آن تقرب ساز به حلق و محاکات از حلق است. پس شگفت نیست اگر ببینیم که او دو ساز به‌ظاهر متفاوت ا در کنار هم و در یک طبقه قرار می‌دهد: سورنای، که سازی بادی است؛ و رباب، که سازی زهی‌ـ کششی است.

سازی که بیش از سازهای دیگر محاکی و هم‌نوای انسانی است همانا رباب است. [...] انواع نای و رباب و امثال آن نغمه‌های حلق را هر چه کامل‌تر محاکی‌اند. [...] در محاکات تام، هیچ سازی به پای رباب و انواع سورنای و امثال آن نمی‌رسد.[5]

نکتۀ قابل ذکر آن است که هر دو ساز به لحاظ فن اجرا، هجاهای بلند را به صورت ممتد و کشیده ارائه می‌کنند. رباب، ساز زهی کششی است که در حال حاضر با همین نام در میان اقوام ایرانی عرب‌زبان خوزستان نواخته می‌شود. به نظر می‌رسد اشارۀ مولانا در مثنوی اشاره به این ساز دارد و با ربابی که در سیستان و بلوچستان است، که ساز زهی-  مضرابی است، تفاوت دارد. در حال حاضر نیز اگر بخواهیم ساز ملی ایران را نام ببریم که در میان اقوام مختلف ایران با جغرافیای سیاسی فعلی و در حوزۀ فرهنگی ایران‌زمین کاربرد دارد، این سازْ سورنای یا سرناست.

بنا بر این، ردیفی دیگر به مراتب سازها افزوده می‌شود:

 

 

مرتبه (طبقه)

ساز

۱

حلق انسان

حلق انسان (آواز)

۲

الف) ساز زهی‌ـ کششی

ب) ساز بادی

رباب

اقسام نای (نی جفتی، نی)؛ به‌ویژه سورنای

 

 

مرتبۀ ۳. عود و تنبور

در این سازها به آسانی می‌توان بسیاری از امور علمی را برای حس روشن کرد. این نوع از سازها برای بیان امور نظری مناسب‌تر است زیرا محل دستان‌ها و محاسبۀ دستان‌بندی و کوک‌های مختلف و مواضع مختلف اجرای دور را بهتر می‌توان روی آنها نشان داد و آزمود.

بر نوازندگان روشن است که این سازها برای آن ساخته شده‌اند تا کار نوازندگی را بهتر سازند و هیچ‌یک از آنها در اصل برای بیان امور نظری ساخته نشده‌اند، جز اینکه چنین پیش آمده است که برخی از آنها برای بیان بسیاری از امور علمی صناعت موسیقی آسان‌تر است؛ مانند انواع تنبور که در آنها تارهای موازی به کار می‌رود، به‌ویژه تنبور خراسانی.

در این ساز به‌آسانی می‌توان بسیاری از امور علمی را برای حس روشن ساخت.[6]

گفتیم که این ساز (تنبور) از حیث لحن‌هایی که ساختن آنها با آن معمول است سخت ناقص است و باید آن را به روش‌هایی که وصف کردیم تکمیل کرد.[7]

در عود، امور علمی را تا حدی می‌توان بیان کرد، لکن این بیان ناقص است.[8]

[سازی] که بیشتر و کامل‌تر می‌تواند نغمه حاصل کند عود است.[9]

مجانس‌ترین ساز با عود، سازی است که به تنبور معروف است، زیرا در این ساز نیز نغمه‌ها از بخش‌های مختلف تارهای موجود در آن برمی‌خیزند. همچنین شهرت این ساز در نزد عامه تقریباً همانند شهرت عود است، و ایشان با تنبور نیز مانند عود خوی و الفت دارند. غالباً رسم بر آن است که در تنبور تنها دو تار به کار می‌برند، گاه نیز سه تا بر آن می‌بندند. لکن از آنجا که استفاده از دو تار معمول‌تر است، ما ابتدا به ذکر تنبور دوتاری اکتفا می‌کنیم. در این شهر که کتاب خود را در آن تألیف می‌کنیم (بغداد) نام تنبور بر دو گونه آلت موسیقی اطلاق می‌شود؛ یک نوع آن است که به تنبور خراسانی معروف است و در شهرهای خراسان و شهرهای اطراف آن و نیز در دیاری که در شرق یا شمال خراسان واقع است به کار می‌رود. نوع دیگر آن است که اهل عراق تنبور بغدادی می‌خوانند و در عراق و شهرهای اطراف آن بلاد غرب و جنوب عراق معمول است. این دو نوع تنبور، هم از حیث شکل و هم از حیث اندازه با یکدیگر متفاوت‌اند.[10]

 

 

 

مرتبه (طبقه)

ساز

۱

حلق انسان

حلق انسان (آواز)

۲

الف) ساز زهی‌ـ کششی

ب) ساز بادی

رباب

اقسام نای (نی جفتی، نی)؛ به‌ویژه سورنای

۳

ساز زهی مضرابی مقیّد

تنبور و عود

 

 

مرتبۀ ۴. مِعْزَف

به سازهایی که دارای وتر آزاد بوده و نیاز به گرفتن سیم و پرده نداشته و برای هر نغمه‌ای سیم جداگانه وجود داشته باشد معزف می‌گویند؛ مانند قانون، سنتور، و چنگ.

 

«سازهای دارای وترهای آزاد برای اثبات قضایای نظری اصلاً مناسب نیستند؛ به خلاف این سازها بیشتر از دیگر سازها به کار امور عملی می‌آیند».[11]

 

 

مرتبه (طبقه)

ساز

۱

حلق انسان

حلق انسان (آواز)

۲

الف) ساز زهی‌ـ کششی

ب) ساز بادی

رباب

اقسام نای (نی جفتی، نی)؛ به‌ویژه سورنای

۳

ساز زهی مضرابی مقیّد

تنبور و عود

۴

ساز زهی مضرابی مطلق

انواع معزف و امثال آن، مانند سنتور، قانون، چنگ

 

 

 

 

مرتبۀ ۵. دف و طبل و سنج و کف

و صناعت رقص این صناعت همه تابع صناعت موسیقی سازی است و مقصود از آنها همان مقصودی است که از موسیقی سازی در نظر است ولی نسبت به آن ناقص‌اند و هم خود آنها نسبت به دیگری ناقص است و این نقص درجات دارد. با زدن دف و امثال آن تنها قرع و تصویت الحان محاکات می‌شود.[12] (موسیقی کبیر، آذرنوش، ص 29)

اما به آهنگ کف زدن و رقص و دف و کراجه (نوعی بازی ـ نوعی رقص ) و صنج زدن همه به هم شبیه‌اند و یگانه برتری آنها بر زفن صوتی است که در پایان حرکات آنها پدید می‌آید. اما نقص این اصوات آن است که امتداد و درنگ لازمی را که صوت را به صورت نغمه در می‌آورد ندارند.[13]

 

 

مرتبه (طبقه)

ساز

۱

حلق انسان

حلق انسان (آواز)

۲

الف) ساز زهی‌ـ کششی

ب) ساز بادی

رباب

اقسام نای (نی جفتی، نی)؛ به‌ویژه سورنای

۳

ساز زهی مضرابی مقیّد

تنبور و عود

۴

ساز زهی مضرابی مطلق

انواع معزف و امثال آن، مانند سنتور، قانون، چنگ

۵

ساز کوبه‌ای

دف، طبل، سنج، کف

 

 

 

 

۶. زَفْن

 

زفن ناقص‌ترین چیزی است که الحان را محاکات می‌کند و کمترین جزء موجود در لحن را که همان حرکت مقدم بر قرع باشد، محاکی است.[14]

ناقص‌ترین این صناعت زفن است، زیرا جنباندن شانه و ابرو و سر و دیگر اندام‌های نظیر آنها چیزی جز مجرد حرکت نیست ... مقصود از زفن آنست که حرکت و ضرب‌هایی پدید آید و در پس آن نغمهایی حاصل شود جز اینکه زفن در حد حرکات متوقف است، یعنی حرکت به نهایت می‌رسد و در نهایت به چیزی برخورد نمی‌خورد.[15]

 

 

مرتبه (طبقه)

ساز

۱

حلق انسان

حلق انسان (آواز)

۲

الف) ساز زهی‌ـ کششی

ب) ساز بادی

رباب

اقسام نای (نی جفتی، نی)؛ به‌ویژه سورنای

۳

ساز زهی مضرابی مقیّد

تنبور و عود

۴

ساز زهی مضرابی مطلق

انواع معزف و امثال آن، مانند سنتور، قانون، چنگ

۵

ساز کوبه‌ای

دف، طبل، سنج، کف

۶

حرکتِ سازی

زفن، پای‌کوبی

 

 

 

 

 

 

 

1

حلق

آواز انسان

حنجرۀ انسان

 

 

صدای کششی     ملودیک

 

2

سازهای زهی  کششی و

بادی

رباب و

 

 انواع نای (نی جفتی، نی) خصوصاً سورنای

دست انسان

 

صدای کششی     ملودیک

افزایش محاکات حلق

3

سازهای زهی مضرابی مقید

انواع عود و تنبور

دست انسان

 

صدای غیرکششی ملودیک

 

4

سازهای زهی مضرابی مطلق

انواع معزف و امثال آن؛ مانند سنتور، قانون، چنگ

دست انسان

 

صدای غیرکششی ملودیک

 

5

سازهای کوبه‌ای

دف،

کف زدن،

صنج زدن،

کراجه و رقص

دست انسان

 

صدای غیرملودیک ریتمیک

 

6

حرکات موزون  انسان

زفن نوعی رقص بی‌موزون با به جنبش در آوردن اعضای بدن بی‌آنکه صوتی پدید آید.

بدن انسان      

 

حرکات ریتمیک

 فاقد صدا        

کاهش محاکات حلق

 

 

منبع

-         کتاب موسیقی کبیر فارابی، ترجمۀ آذرتاش آذرنوش، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375.

 

 

 

 



[1] کتاب موسیقی کبیر «شامل دو جزء است: جزء اولْ مدخلی بر صناعت موسیقی، و جزء دوم در باب خود این صناعت. قسمرا در دو مقاله آورده‌ایم و قسم مشتمل بر خود صناعت موسیقی را در سه فن:

فن اول در اصول این صناعت و امور عامة آن؛... فن دوم دربارة سازهایی که نزد ما معروفند و نیز دربارة مطابقت آنچه در اصول این فن اول آمده است با سازها، و اجزای آنها در این سازها، و بیان ـمچه عادتاً از هریک ازاین سازها می‌توان استخراج کرد، و نیز نشان دادن راه استخراج چیزهایی که معمول نیست از یکایک این سازها؛ فن سوم در ساختن انواع لحن‌های جزئی هر یک از فنون سه‌گانه در دو مقاله است. بنا بر این کتاب اول در مجموع شامل هشت مقاله است.»

[2] موسیقی کبیر، آذرنوش، ص 22.

[3] موسیقی کبیر ، آذرنوش ، ص 23.

[4] همان، ص ۲۸.

[5] موسیقی کبیر، آذرنوش، ص ۲۹.

[6] موسیقی کبیر، آذرنوش، ص 398.

[7] همان، ص ۳۱۸.

[8] همان، ص ۳۹۹.

[9] همان، ص ۵۷.

[10] همان، ص ۲۸۹.

[11] همان، ص ۳۹۸.

[12] همان، ص ۲۹.

[13] همان، ص ۲۹.

[14] همان، ص ۲۹.

[15] همان، ص ۲۸.

تبار شناسی و سیر تحول ملودی یک نوحه

تبار شناسی و سیر تحول ملودی  یک  نوحه

 
موسیقی پدیده ای است اجتماعی که در همه فرهنگهای بشری یافت می شود . هر فرهنگی موسیقی را به فراخور آرمان های فرهنگی خود می سازد با خواست  امیال ویژه خود آن را به کار می گیرد .
موسیقی بعد از زبان مهمترین پایه فرهنگی هر قوم و ملت است . این پدیده با پویایی جامعه با نهادهای اجتماعی و فرهنگی همانند اسطوره مذهب هنر سیاست اقتصاد و نهایتاً بنیان های معیشتی و شرایط زیست انسانها هم در طبیعت و هم در تاریخ سرو کار دارد.
 
 موسیقی در پهنه فرهنگی ایران (در جغرافیایی سیاسی حال حاضر )با توجه به اقوام مختلف با فرهنگهای متفاوت که در آن زیست می کنند ،از تنوع فراوانی برخوردار است مانند:  زبان .
  
این نوع از موسیقی را که امروزه در کنار موسیقی رسمی و کلاسیک ایرانی (موسیقی  ردیف - دستگاهی ) تحت عناوینی چون : موسیقی مقامی ،موسیقی بومی ،موسیقی فولک، موسیقی اقوام و... تقسیم بندی و نامیده می شود .
 یکی از ویژگیهای این نوع از موسیقی تأمل با زندگی و موقعیتی بودن  آنست مانند؛ موسیقی ؛ کار، عزا ، لالایی ، عروسی ،  تعزیه  و... از جمله نوحه خوانی ، که می توان به پر مخاطب ترین و شاخص ترین گونةی این نوع از موسیقی ، نوحه خوانی بوشهر اشاره کرد.
که الحان آن توسط آهنگسازان  و مداحان به عنوان پیش متن مورد استفاده قرار گرفته شده است  ،  خاصه  یکی از این الحان  توسط مداحی   در طول  چند دهه به عنوان پیش متن مورد استفاده قرار گرفته شده است . این مقاله برآنست تا مبتنی به روش بیش متنیت ، نوحه مزبور  را مورد نقد و بررسی قرار دهد .
تذکر این نکته ضروری به نظر می رسد  ، بر اساس این نوع ازنقد" بیش متنیت"، به بررسی نحوه حضور یک متن در متن دیگر می پردازد وبا حذف مفاهیمی چون: مؤلف ،تاریخ وجامعه، متن را مستقل از مؤلف ،لیکن وابسته به متن های دیگر در نظر می گیرد ، لذا  در این مقاله، مؤلف آثار( مداح )، مورد نقد قرار نمی گیرد.
  
 
نمونه اول
 
کاستی تحت عنوان "غریبانه 2  " به  آهنگسازی مجید رضا زاده که در سال 1385توسط شرکت نوای رامشه  با مداحی غلام   کویتی پور به شماره مجوز م/5069 از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی  تولید واجرا شده است. 
 
متن کلامی
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
امیدم گشته ناامید بعد از هجر تو
یاران می آیند اندر پی تو
همانطور که ملاحظه می شود  این اثر مبتنی به نوحه ای   که در سال 1362 پس از آزاد سازی خرمشهر تصنیفشده بود  ، مجدداَ تنظیم و اجرا   شده است.  
 
نمونه دوم
متن کلامی
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
امیدم گشته ناامید بعد از هجر تو
یاران می آید اند ر پی تو
 
 
این اثر( نمونه شماره 2) نیز مبتنی به نوحه ای از میان نوحه های قدیمی بوشهر ، یعنی لحن بخشو مجدداً تصنیف شده است .
(اسم نوحه ها در موسیقی بوشهر معمولاً به  نام اشخاصی  که به عنوان ابداع کنندگان آن  شناخته می شوند نامگذاری  می شوند. مثل لحن بخشو، لحن شریفیان ، لحن حاج علی جعفر. لذا این اسامی می تواندمبین ومعرف خصوصیات ملودیک  نیز باشد. )
متن مزبور _لحن بخشو _ توسط  جهانبخش کردی زاده( 1315- 1356ه، ش)  دردهه 40 ابداع و اجرا شده، سند مصوت ضبط شده لحن بخشو علاوه بر کاست های ضبط شده توسط مردم بطور خاص در فیلم مستند اربعین ساخته آقای ناصر تقوایی در سال 1354ثبت وضبط شده است . (شریفیان1383، ص2-170).
 
نمونه سوم
متن کلامی
نوحه خوان:  لیلا بگفتا ای شه لب تشنه کامان(2)

                   دستم به دامان آقا الامان
عزاداران:     رودم به میدان میرود در چنگ عدوان
                از هجر اکبر مشکل برم جان
                آه واویلا  کو اکبر من 
                نور دو چشمان تر من
نوحه خوان: اکبر تازه جوان جنگ این همه لشکر

               تا کی بیاید در برم دیگر
               ترسم بمیرم نبینم روی اودیگر
               تا صف محشر نوجوان اکبر
عزاداران:      آه واویلا کو اکبر من 
    نور دو چشمان تر من
 
 
 
بنابر گفته آقای  عباس سیاوش پور یکی از شاگردان ناخدا عباس که یکی از نوحه خوانان مشهور بوشهر می باشد، نقل می کند ؛ ملودی این نوحه از  یکی از الحان  آوازی موسیقی عرب زبانان  حاشیه خلیج فارس  برگرفته شده است.
 که به دلیل عدم امکانات وتجهیزات ضبط  در آن زمان نمونه صوتی آن موجود نیست . اما ملودی آن درحال حاضر در میان اقوام عرب زبان حاشیه خلیج فارس خوانده می شود . برای بدست آوردن نمونه های موسیقایی  قطعه مزبور نیاز به پژو هش میدانی می باشد . که برای نگارنده در حال حاضر مقدور نبود . (مصاحبه نگارنده با آقای  محسن شریفیان سال 1385).
 
 
 
 
  مضمون کلامی
در یک مطالعه مقایسه ای بین نمونه های ذکر  شده مشاهده می شود که به لحاظ مضمون کلامی  (متن شعری) بین نمونه اول و دوم  با پیش متن تفاوتی  وجود ندارد .و تقلیدی است از متن قبلی.
بین نمونه دوم و سوم؛ مضمون شعری تا حد زیادی تغییر یافته، بدین ترتیب که ، متن کلام  مربوط به نوحه خوان بطور کامل تغییر یافته ولی  پاسخ عزاداران  تا حدود زیادی تقلید ازمضمون کلامی  پیش متن  است   .
پاسخ عزاداران  در نمونه دوم          آه واویلا کو جهان آرا     نور دو چشمان تر ما

پاسخ عزاداران در  نمونه سوم         آه واویلا  کو اکبر من       نور دو چشمان تر من  

بین نمونه  سوم و چهارم
نمونه سوم  نسبت به نمونه چهارم به لحاظ مضمون کلامی تغییر فراوان یافته ،زیان کلامی از عربی به فارسی تغییر یافته و  شعر ی به زبان فارسی  برای ملودی مزبور سروده و اضافه  شده وهمچنین  احتمالا ً ملودی بر اساس زیبایی شناسی موسیقایی  منطقه ، بومی سازی ، بسط و گسترش موسیقایی یافته است .
 
  مضمون موسیقایی   .

 
مهمترین تغییرات  عبارتند از :
01بستر کارکردی ؛
       نمونه اول به مثابه  یک اثر موسیقایی صرف  با مضمونی حماسی  تولید شده است . به همین دلیل  این قطعه با ساز های اکوستیک غیر ایرانی  و الکترونیک و به شیوه خاص موسیقی پاپ، ارکستراسیون ، هارمونیزه ، تنظیم و ضبط استودیویی  شده است، تا اثر را برای مخاطب عام  قابل شنیدن سازد .و لزوماً دارای کارکرد خاصی نمی باشد .  
       نمونه دوم و سوم به مثابه  یک نوحه تولید شده است .
       

 

 
02 اصول و ساختار موسیقایی
      بستر آوایی (فواصل موسیقایی )
 نمونه اول نسبت به نمونه دوم به لحاظ  بستر آوایی تغییرات زیادی صورت گرفته است ؛ حذف فواصل خاص و ویژه موسیقایی ایرانی – بوشهری- یعنی پرده های مجنب (فواصل ربع پرده ) و تغییر آن به فواصل تعدیل  شده(فواصل نیم پرده )  موسیقی کلاسیک اروپایی.(به نمودار زیر توجه نمایید ) .
 
Sol       la(kron)      si(kron)     do      ra   mi(b)       fa     solنمونه دوم
 
Sol        la           si (b)          do      ra    mi(b)      fa(#)    solنمونه اول

 
بستر آوایی  نمونه دوم  ، منطبق است بر مقام رَست از دوایر عراق موسیقی مقامی مکتب منتظمیه ، بستر آوایی  این مقام حدوداً منطبق است بر فواصل گوشه ی موالیان از دستگاه همایون در  موسیقی ردیف - دستگاهی در ردیف میرزا عبدالله و آقاحسینقلی و از این منظر می توان این نوحه را مورد مطالعه تطبیقی نیز  قرار داد.
  بستر آوایی  نمونه اول، منطبق بر  گام مینور هار مونیک  در   سیستم موسیقی کلاسیک اروپایی است و از آنجا که از قواعد و اصول موسیقی کلاسیک اروپایی نیز  کاملا ً تبعیت نمی نماید، لذا گام دارای ایستی غیر متداول است.  
 

 

نمونه دوم وسوم
بین متن و پیش متن به لحاظ فواصل موسیقایی مشابهت زیادی دیده می شود و بستر آوایی هر دو از یک قاعده و نظامند  موسیقایی یعنی موسیقی مقامی تبعیت می نماید.
نمونه سوم و چهارم
بین متن و پیش متن به لحاظ فواصل موسیقایی به دلیل عدم دسترسی به لحن موسیقایی  امکان مطالعه تطبیقی فعلاً وجود ندارد .
 
 
 
3.تزئیینات  موسیقایی
نمونه اول نسبت به نمونه دوم تمامی تزئینات خاص مانند : تحریرها ،غلت های  ظریف ،تکیه ها ، اشاره ها و تأکید های موسیقایی   که تشکیل دهنده هویت ملودیک  پیش متن است، نسبت به نمونه دوم کاملاً محو و حذف گردیده است .
نمونه دوم نسبت نمونه سوم صرفاً برخی از تحریر ها و غلت های ظریف حذف شده است .
نمونه سوم نسبت نمونه چهارم به نظر می رسد، تحریرها، غلت های  ظریف ،تکیه ها و اشاره ها بومی شده است.  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 

مضمون

(شعر) / تغییر

زبان

 

بستر کارکردی

بستر آوایی

ترئینات /گسترش ملودی

تمپو/ وزن

لحن

استفاده از ساز

سیستم موسیقایی

 حوزه فرهنگ موسیقایی

نمونه اول سال  85

دارد/تغییر نیافته

فارسی

موسیقایی/ غیر موقعیتی

گام مینور هارمونیک

کاملاً حذف/ ندارد

کند/ریتمیک

4/2

تغزلی

دارد

پاپ

غربی

نمونه دوم

سال 62

دارد/تغییر یافته

فارسی

 مراسم عزاداری / موقعیتی

دایره سَب از دوایر  عراق

تاحدودی حذف/ندارد

تند/ ریتمیک4/2

 

حماسی

ندارد

مقامی

ایرانی/بوشهر

نمونه سوم

سال 54

دارد/سروده شده

فارسی

مراسم عزاداری موقعیتی

دایره سَب از دوایر عراق

فراوان /دارد

تند / ریتمیک

8/4

حماسی

ندارد

مقامی

 ایرانی/بوشهر

نمونه چهارم دهه 40

؟

عربی

کارو زندگی  / موقعیتی

؟

؟

؟

؟

ندارد

مقامی

عربی/ حاشیه خلیج فارس

 
 
نتیجه : در بررسی سیر تحول ملودی این نوحه میتوان گفت:

از نمونه چهارم به سوم تغییر از نوع  برگرفتگی از  نوع تراگونگی ترافرهنگی است چرا که متن موسیقایی (ملودی) از بستر فرهنگی یک حوزه موسیقایی به حوزه فرهنگی  دیگر وارد شده و مطابق با ذوق و زیبایی شناسی  خود در آن تغییراتی داده و تفسیر جدیدی از پیش متن ارائه شده است .
ملودی ساده و روان پیش متن گسترش یافته و جملاتی موسیقایی بدان افزوده شده است . اضافه شدن تحریر های خاص بوشهری سبب شده تا ترجمه ای بومی از پیش متن صورت گیرد و ملودی اولیه به متنی پیچیده و ابداعی تبدیل شود که در نوع خود بسیار میتواند قابل بررسی باشد.
.
نمونه دوم تقلید کاملی است از نمونه سوم و گویی پیش متن است که براساس متن پیشین پدید آمده است .
از نمونه دوم به اول تغییر از نوع بر گرفتگی است که نوعی دگرگونی تر ا فرهنگی آنرا می توان تلقی کرد .
-   چرا که متن موسیقایی (ملودی) از بستر فرهنگی خود خارج شده و به حوزه دیگر فرهنگی ترجمه شده است و مطابق با قوانین و قواعد موسیقی مقصد تغییراتی کرده است از جمله این تغییرات می توان به تغییر نظام موسیقایی( نظام مقامی به پاپ) و ترجمان جدیدی از متن پیشین ارائه شده است.
- ملودی از بستر کارکردی خود  خارج شده و به  عنوان یک اثر موسیقایی صرف  مو رد استفاده قرار می گیرد. به همین دلیل این قطعه با ساز همراهی شده – با سازهای اکوستیک غیر ایرانی و الکترو نیک به شیوه خاص موسیقی پاپ ار کستراسیون  هارمونیزه  تنظیم و ضبط استودیی شده است تا اثر را برای مخاطب عام قابل شنیدن سازد .
    
 
 
 
 
منابع و مأخذ  :
مصوت :
-      مو سیقی نواحی ایران ،موسیقی بوشهر ، نوار شماره 6، انجمن موسیقی ایران ، 1372 .

-      ممدنبودی ببینی ،کویتی پور ، بینام ، 1362 .
-      غریبانه 2، مجید رضازاده ، نوای رامشه ، 1385.
مکتوب:
- مقدمه ای بر موسیقی شناسی قومی  ، محسن حجاریان ، کتاب سرای نیک ، 1386.
-  موسیقی بوشهر ، محمد تقی  مسعودیه ، سروش ، 1358.
-   اهل ماتم (آواها و آیین سوگواری در بوشهر )، محسن شریفیان ، دیرین ، 1383.
-   بیش متنیت نزد ژرار ژنت و دیگران ، بهمن نامور مطلق ، جزوه های کلاسی، 1384.
  

 

 

 

  
 
 
 
 
 

نام خنیا گران در فرهنگ موسیقایی ایران زمین

نام خنیاگران درفرهنگ موسیقایی ایران زمین

 

نام کشور

نام ساز

مجری                      

شیوه اجرا

مضامین

جمهوری اسلامی ایران ، آذربایجان غربی ،آذربایجان شرقی ، اردبیل ، زنجان ، همدان ، قزوین

 

ساز ، قوپوز چگور

عاشیق ، آشیق

تکنوازی

تکخوانی 

 

حماسی کوراغلو

جمهوری آذربایجان

ساز ، قوپوز

عاشیق ، آشیق

تکنوازی تکخوانی

حماسی کوراغلو

ترکیه

 

باغلاما

آشیکلار

تکنوازی تکخوانی

حماسی کوراغلو

گرجستان

 

موگوسانی

تکنوازی تکخوانی

 

ارمنستان

 

گوسان گسان در زبان پهلوی باستان به معنای خنیاگر

تکنوازی تکخوانی

 

جمهوری اسلامی ایران،گیلان ، تالش

تمبورک

شر خوان

تکنوازی تکخوانی

 

جمهوری اسلامی ایران، مازندران بهشهر

دوتار

 

تکنوازی تکخوانی

 

 

 

 

 

 

چمهوری اسلامی ایران، گلستان ، ترکمن صحرا

تام دیره تامدئرا

باغشی

تکنوازی تکخوانی

حماسی کوراغلو

ترکمنستان

تام دره

باغشی

تکنوازی تکخوانی

حماسی کوراغلو

خراسان شمالی

دوتار

بخشی

تکنوازی تکخوانی

حماسی کوراغلو

افغانستان

 

دلاک

تکنوازی تکخوانی

 

سیستان و بلوچستان ایران

سرود و رباب

پهلوان ، شائر

تکنوازی تکخوانی

 

سیستان و بلوچستان پاکستان

سرود و رباب

پهلوان ، شائر

تکنوازی تکخوانی

 

تاجیکستان

دمرا

حافظی

تکنوازی تکخوانی

حماسی کوراغلو

قزاقستان

دمبرا

بقشا

تکنوازی تکخوانی

 

قرقیزستان

قوموز

بقشا

تکنوازی تکخوانی  

 

ازبکستان

دوتار

شاعر، داستانچی

تکنوازی تکخوانی

 


 

 

 

سنت خنیا گری در ایران زمین

سنت خنیاگری در ایران زمین

 

      در سفری تحقیقاتی که  تیر ماه  سال 87 واسفندماه سال  88 به صورت شخصی به جمهوری  تاجیکستان داشتم  هر دوبار به روستاها و شهر های جنوبی شهر دوشنبه یعنی  ولایات ختلان و کولاب و بدخشان  رفتم در میان مردمانی که موسیقی مانند همه نقاط این سرزمین در زندگی مردم ریشه دارد  .

در تاجیکستان دو سیستم موسیقایی وجود دارد که به نظر می رسداین دو سیستم  نه ارتباط ارگانیکی و نه ارتباط ژنتیکی.شش مقام در  ولایات خجند در  شمال تاجیکستان ولایت بدخشان در جنوب شرقی و سیستم فلک خوانی در جنوب تاجیکستان  که  فریاداست  یا هرایی موسیقی شمال خراسان که با سازی به نام دمبرا اجرا می کنند سازی کوچک و بدون پرده  از دسته و خانواده  سازهای زهی مضرابی دسته بلند 0(منظور حرکت ملودیک بر روی ساز به صورت طولی است نه عرضی چون عود ) مانند انواع دوتار درایران به صورت تکنوازی و تکخوانی شعری را خواندن به نثر یا نظم و یا ترکیبی از نظم

اصطلاحی را در این منطقه شنیدم که برایم خیلی جالب بود  از برخی از موسیقیدان ها سئوال می کردیم کارتان چیست می گفتتند؟ در پاسخ می گفتند  حافظی .  

. این کلمه برایم خیلی زییا آمد و چقدر آشنا آمد کلمات زیبا در آنجا خیلی میشنوی  در راه بازگشت از روستای لنین آباد به سراب بودیم که یادم آمد این کلمه را در رسالات و تذکره های قدیمی در ابتدای نام برخی از اهل موسیقی  این  لقب را دیده ام .  اولین اسمی که به خاطر آمد .

مشهورترین نظریه پرداز موسیقی دوره  تیموری مقیم مراغه و سمرقند و هرات یعنی مولانا عبدالقادر حافظ مراغه ای.در آنجا به کسی که بخواند و بنوازد حافظ می گویند .

 

 تاقبل این ماجرا فکر می کردم این لقب  صرفاً به آن سبب به عبدالقادر داده شده چون حافظ قران کریم بوده .  موضوع برایم خیلی جالب شد شروع کردم به تحقیق در رسالات

زین الدین محمود واصفی در کتاب بدایع الوقایع (ج1ص 171 )

"در تعریف مجلسی که درتاریخ 897 هجری  مجد الدین محمد مشهور به میر کلان در قریه پرز نیم فرسنگی هرات برای امیر علیشیر نوایی ترتیب داده و جمعی از اهل شعر و ادب و ساز  آواز را گرد آورده  از خوانندگان و نوازندگان مجلس را نام می برد : حافظ بصیر ،حافظ میر، حافظ حسن علی، حافظ حاجی، حافظ سلطان محمود عیشی، حافظ اوبهی، حافظ تربتی، حافظ چراغدان ،حافظ قزاق قانونی ونوازندگان رابا لقب استاد حسن نایی و...........  "  نام برده اند.

امیر علیشیر نوایی نیز در در مجالس النفایس از چند حافظ نام می برد:حافظ شربتی ،حافظ باباجان که شاعر و موسیقی دان و نوازنده بربط و و عود و شدرغو بوده و برادری داشته به نام حافظ قاسم که او نیز خواننده ای بی مانند است .

در تاریخ عالم آرای عباسی و خلد برین از پنج حافظ نام برده که در دربار شاه تهماسب در اصفهان فعالیت داشتند حافظ احمد قزوینی در گویندگی و قدرت نوازندگی ممتاز بوده   ، حافظ عندلیب  تبریزی و حافظ مظفر قمی حافظ جلاجل باخزری خوانندگی و گویندگی را جمع کرده و حافظ هاشم قزوینی و....

در رساله احیا الملوک  ملک شاه حسین  ص366و 367 ) از چند حافظ درماوراء النهر نام می برد : حافظ یوسف قانونی وحافظ شیخ که در خوانندگی سرآمد خوش الحانان ولایت ماوراء النهر و خراسان بود به ناله حزین و نغمات سحر آفرین داغ نه سینه آسوده دمان بود.

ولی قلی شاملو در رساله قصص الخاقانی  ص172در ولایت سیستان  از حافظ نورالدین که صوت غم زدایش زنگ ملال از قلوب اهل حال میزدود و استاد سطان طنبوره چی که هرگز مانند او سازنده در زیر چرخ چنبری نبوده و استاد گدای نایی که صدای خوش آوای نایش لالت قلب میزدود .

 ملک شاه حسین در احیا الملوک ص329از چند حافظ یاد میکند  حافظ محب علی ازبک حافظ محمد:

" الحق حافظ محمد قیم در خوانندگی و گویندگی مسیح نفسی بود که به آواز مرده فرسوده را زنده کردی و دل افسرده را را چنان گرم و....".

 واین  نظریه که لقب حافظ  لزو ماً دال به این است که   این افراد حا فظ کلام الله هستند لذااین   لقب به آنان داده شده است چندان به نظر درست نمی آید

 به نظر می رسد بر اساس منابع مکتوب موجود  آنچه که بر آن بر آن تکیه شده  این است که ،  لقب حافظ به موسیقیدانی اطلاق می شده که شاعر و نوازنده و خواننده و سازنده بوده  شاعری که بتواند شعر خود را سرایش کند و با ساز همراهی کند   .این بدان معنا نیست که نوازنده ای حرفه ای باشد و یا خواننده ای حرفه ای که در این صورت با عنوان استاد نام او را می خوانده اند .بلکه به چنین انسانی که این خصوصیات را داشته باشد حافظ می گویند

و این برایم خیلی جالب بود که این واژه در حال حاضر کاربرد خود را تاحدودی حفظ کرده به کسی که شعر خود را می خواند و می نوازد حافظ می گویند .

16 -6-1390