فرضیه ای بر مبنای طبقه بندی سازها از منظر فارابی
- شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ق.ظ
- ۰ نظر
مقدمه :
شروع نهضت ترجمه در جهان اسلام و آشنایی اندیشوران ایرانی- اسلامی با آراء و نظریات دیگران و خصوصاً یونانیان سرآغاز شکلگیری جنبشی علمی و عملی بود. در این میان اندیشۀ تأسیس سیستمهای فلسفی و هنری سبب ظهور اندیشمندی چون فارابی گشت که با تألیف کتاب گرانقدر الموسیقیالکبیر پایهریزی مکتبی نظری در موسیقی انجامید که با نگاهی انتقادی به تألیفات پیشینیان شکل گرفت.
ابونصر محمدبنمحمد طرخان فارابی (درگذشته 339ق) با تألیف کتابهایی همچون بخش موسیقیِ احصاءالعلوم، احصاءالایقاع، کلام فیالنقره (النقل) مضافا الی الایقاع، کلام فیالموسیقی، و کتاب الایقاعات، و الموسیقیالکبیر[1] سببساز تفکری موسیقایی شد که تا قرون بعد تأثیر بهسزایی در روند مطالعات نظری در حوزۀ دانش موسیقی داشته است.
مرتبۀ ۱. حلق
از نظر فارابی هیچ سازی به کمال نغمات حلق نیست و تمام نغمات در حلق موجود است و آلات موسیقی صرفاً برای غنی ساختن لحن و همراهی آواز و به خاطر سپردن آنها ساخته شده است. او حلق را اکمل تمام سازها، و همۀ سازها را نسبت به حلق ناقص، و ساز را وسیلهای میداند برای زینت بخشیدن به آواز و همراهی با آن و به خاطر سپردن الحان. بر این موضوع در چند جا تأکید شده است؛ از جمله: «لحن کامل از اصوات انسانی پدید میآید، اما بعض اجزای لحن کامل از آلات موسیقی نیز شنیده میشود».[2]
ودر جایی دیگر آورده است:
اما الحانی که از سازها برمیخیزند، گاه به این منظور ساخته میشوند که هر چه بیشتر الحان کامل (صوت انسانی) را محاکات کنند، یا همنوا یا پیشدرآمد و یا پایاندهندۀ آنها و یا تنفسی برای آنها در خلال محاکات باشند، و یا آنجا که گاهی حلق از ادای نغمهای عاجز است مکمل صوت انسانی گردند.[3]
از نظر او، صوت اجزایی دارد و ساز را باید بر این مبنا ارزیابی کرد که چه حد از این اجزا در نغمههای آن جمع آمده است. در نغمههای حلق انسان، همۀ اجزای صوت گرد آمده و از این رو، حلق کاملترین ساز است. کار سازهای ناقص این است که در کنار ساز کامل قرار بگیرند و به آن فخامت و زینت ببخشند.[4] به پیروی از همین نظر است که بعدها، عبدالقادر مراغی در مقاصد الالحان، سازها را بر چهار قسم ــ حلق، ساز بادی، ساز زهی، ساز کوبهای ــ میکند و حلق را کاملترین این چهار قسم میخواند.
در طبقهبندی فارابی، حلق انسان سه شأن دارد:
۱) حلق انسان معیار طبقهبندی سازهاست؛
۲) حلق انسان کاملترین ساز و معیار ارزیابی سازهاست. هر ساز را باید با میزان نزدیکیاش به حلق انسان و تواناییهای صوتی آن سنجید؛
۳) حلق انسان یکی از اقسام یا طبقات سازهاست.
اگر بخواهیم ساختار طبقهبندی یا مراتب سازها از منظر فارابی را بنا کنیم، نخستین خشت آن حلق است ــ چه حلق در مقام یکی از طبقات یا مراتب ساز و چه در مقام یگانه آلت موسیقی در این مرتبه:
|
مرتبه (طبقه) |
ساز |
۱ |
حلق انسان |
حلق انسان (آواز) |
مرتبۀ ۲. رباب و سورنای
در تصور رایج ما، سازها از نظر ساختار و جنس و فن نواخت طبقهبندی میشود. به همین سبب، ما معمولاً سازی بادی را با سازی زهی در یک طبقه نمینشانیم. اما طبقهبندی فارابی از ساختار و جنس ساز فارغ است؛ و مبنای آن تقرب ساز به حلق و محاکات از حلق است. پس شگفت نیست اگر ببینیم که او دو ساز بهظاهر متفاوت ا در کنار هم و در یک طبقه قرار میدهد: سورنای، که سازی بادی است؛ و رباب، که سازی زهیـ کششی است.
سازی که بیش از سازهای دیگر محاکی و همنوای انسانی است همانا رباب است. [...] انواع نای و رباب و امثال آن نغمههای حلق را هر چه کاملتر محاکیاند. [...] در محاکات تام، هیچ سازی به پای رباب و انواع سورنای و امثال آن نمیرسد.[5]
نکتۀ قابل ذکر آن است که هر دو ساز به لحاظ فن اجرا، هجاهای بلند را به صورت ممتد و کشیده ارائه میکنند. رباب، ساز زهی کششی است که در حال حاضر با همین نام در میان اقوام ایرانی عربزبان خوزستان نواخته میشود. به نظر میرسد اشارۀ مولانا در مثنوی اشاره به این ساز دارد و با ربابی که در سیستان و بلوچستان است، که ساز زهی- مضرابی است، تفاوت دارد. در حال حاضر نیز اگر بخواهیم ساز ملی ایران را نام ببریم که در میان اقوام مختلف ایران با جغرافیای سیاسی فعلی و در حوزۀ فرهنگی ایرانزمین کاربرد دارد، این سازْ سورنای یا سرناست.
بنا بر این، ردیفی دیگر به مراتب سازها افزوده میشود:
|
مرتبه (طبقه) |
ساز |
۱ |
حلق انسان |
حلق انسان (آواز) |
۲ |
الف) ساز زهیـ کششی ب) ساز بادی |
رباب اقسام نای (نی جفتی، نی)؛ بهویژه سورنای |
مرتبۀ ۳. عود و تنبور
در این سازها به آسانی میتوان بسیاری از امور علمی را برای حس روشن کرد. این نوع از سازها برای بیان امور نظری مناسبتر است زیرا محل دستانها و محاسبۀ دستانبندی و کوکهای مختلف و مواضع مختلف اجرای دور را بهتر میتوان روی آنها نشان داد و آزمود.
بر نوازندگان روشن است که این سازها برای آن ساخته شدهاند تا کار نوازندگی را بهتر سازند و هیچیک از آنها در اصل برای بیان امور نظری ساخته نشدهاند، جز اینکه چنین پیش آمده است که برخی از آنها برای بیان بسیاری از امور علمی صناعت موسیقی آسانتر است؛ مانند انواع تنبور که در آنها تارهای موازی به کار میرود، بهویژه تنبور خراسانی.
در این ساز بهآسانی میتوان بسیاری از امور علمی را برای حس روشن ساخت.[6]
گفتیم که این ساز (تنبور) از حیث لحنهایی که ساختن آنها با آن معمول است سخت ناقص است و باید آن را به روشهایی که وصف کردیم تکمیل کرد.[7]
در عود، امور علمی را تا حدی میتوان بیان کرد، لکن این بیان ناقص است.[8]
[سازی] که بیشتر و کاملتر میتواند نغمه حاصل کند عود است.[9]
مجانسترین ساز با عود، سازی است که به تنبور معروف است، زیرا در این ساز نیز نغمهها از بخشهای مختلف تارهای موجود در آن برمیخیزند. همچنین شهرت این ساز در نزد عامه تقریباً همانند شهرت عود است، و ایشان با تنبور نیز مانند عود خوی و الفت دارند. غالباً رسم بر آن است که در تنبور تنها دو تار به کار میبرند، گاه نیز سه تا بر آن میبندند. لکن از آنجا که استفاده از دو تار معمولتر است، ما ابتدا به ذکر تنبور دوتاری اکتفا میکنیم. در این شهر که کتاب خود را در آن تألیف میکنیم (بغداد) نام تنبور بر دو گونه آلت موسیقی اطلاق میشود؛ یک نوع آن است که به تنبور خراسانی معروف است و در شهرهای خراسان و شهرهای اطراف آن و نیز در دیاری که در شرق یا شمال خراسان واقع است به کار میرود. نوع دیگر آن است که اهل عراق تنبور بغدادی میخوانند و در عراق و شهرهای اطراف آن بلاد غرب و جنوب عراق معمول است. این دو نوع تنبور، هم از حیث شکل و هم از حیث اندازه با یکدیگر متفاوتاند.[10]
|
مرتبه (طبقه) |
ساز |
۱ |
حلق انسان |
حلق انسان (آواز) |
۲ |
الف) ساز زهیـ کششی ب) ساز بادی |
رباب اقسام نای (نی جفتی، نی)؛ بهویژه سورنای |
۳ |
ساز زهی مضرابی مقیّد |
تنبور و عود |
مرتبۀ ۴. مِعْزَف
به سازهایی که دارای وتر آزاد بوده و نیاز به گرفتن سیم و پرده نداشته و برای هر نغمهای سیم جداگانه وجود داشته باشد معزف میگویند؛ مانند قانون، سنتور، و چنگ.
«سازهای دارای وترهای آزاد برای اثبات قضایای نظری اصلاً مناسب نیستند؛ به خلاف این سازها بیشتر از دیگر سازها به کار امور عملی میآیند».[11]
|
مرتبه (طبقه) |
ساز |
۱ |
حلق انسان |
حلق انسان (آواز) |
۲ |
الف) ساز زهیـ کششی ب) ساز بادی |
رباب اقسام نای (نی جفتی، نی)؛ بهویژه سورنای |
۳ |
ساز زهی مضرابی مقیّد |
تنبور و عود |
۴ |
ساز زهی مضرابی مطلق |
انواع معزف و امثال آن، مانند سنتور، قانون، چنگ |
مرتبۀ ۵. دف و طبل و سنج و کف
و صناعت رقص این صناعت همه تابع صناعت موسیقی سازی است و مقصود از آنها همان مقصودی است که از موسیقی سازی در نظر است ولی نسبت به آن ناقصاند و هم خود آنها نسبت به دیگری ناقص است و این نقص درجات دارد. با زدن دف و امثال آن تنها قرع و تصویت الحان محاکات میشود.[12] (موسیقی کبیر، آذرنوش، ص 29)
اما به آهنگ کف زدن و رقص و دف و کراجه (نوعی بازی ـ نوعی رقص ) و صنج زدن همه به هم شبیهاند و یگانه برتری آنها بر زفن صوتی است که در پایان حرکات آنها پدید میآید. اما نقص این اصوات آن است که امتداد و درنگ لازمی را که صوت را به صورت نغمه در میآورد ندارند.[13]
|
مرتبه (طبقه) |
ساز |
۱ |
حلق انسان |
حلق انسان (آواز) |
۲ |
الف) ساز زهیـ کششی ب) ساز بادی |
رباب اقسام نای (نی جفتی، نی)؛ بهویژه سورنای |
۳ |
ساز زهی مضرابی مقیّد |
تنبور و عود |
۴ |
ساز زهی مضرابی مطلق |
انواع معزف و امثال آن، مانند سنتور، قانون، چنگ |
۵ |
ساز کوبهای |
دف، طبل، سنج، کف |
۶. زَفْن
زفن ناقصترین چیزی است که الحان را محاکات میکند و کمترین جزء موجود در لحن را که همان حرکت مقدم بر قرع باشد، محاکی است.[14]
ناقصترین این صناعت زفن است، زیرا جنباندن شانه و ابرو و سر و دیگر اندامهای نظیر آنها چیزی جز مجرد حرکت نیست ... مقصود از زفن آنست که حرکت و ضربهایی پدید آید و در پس آن نغمهایی حاصل شود جز اینکه زفن در حد حرکات متوقف است، یعنی حرکت به نهایت میرسد و در نهایت به چیزی برخورد نمیخورد.[15]
|
مرتبه (طبقه) |
ساز |
۱ |
حلق انسان |
حلق انسان (آواز) |
۲ |
الف) ساز زهیـ کششی ب) ساز بادی |
رباب اقسام نای (نی جفتی، نی)؛ بهویژه سورنای |
۳ |
ساز زهی مضرابی مقیّد |
تنبور و عود |
۴ |
ساز زهی مضرابی مطلق |
انواع معزف و امثال آن، مانند سنتور، قانون، چنگ |
۵ |
ساز کوبهای |
دف، طبل، سنج، کف |
۶ |
حرکتِ سازی |
زفن، پایکوبی |
1 |
حلق |
آواز انسان |
حنجرۀ انسان
|
|
صدای کششی ملودیک |
|
2 |
سازهای زهی کششی و بادی |
رباب و
انواع نای (نی جفتی، نی) خصوصاً سورنای |
دست انسان |
|
صدای کششی ملودیک |
افزایش محاکات حلق |
3 |
سازهای زهی مضرابی مقید |
انواع عود و تنبور |
دست انسان |
|
صدای غیرکششی ملودیک |
|
4 |
سازهای زهی مضرابی مطلق |
انواع معزف و امثال آن؛ مانند سنتور، قانون، چنگ |
دست انسان |
|
صدای غیرکششی ملودیک |
|
5 |
سازهای کوبهای |
دف، کف زدن، صنج زدن، کراجه و رقص |
دست انسان |
|
صدای غیرملودیک ریتمیک |
|
6 |
حرکات موزون انسان |
زفن نوعی رقص بیموزون با به جنبش در آوردن اعضای بدن بیآنکه صوتی پدید آید. |
بدن انسان |
|
حرکات ریتمیک فاقد صدا |
کاهش محاکات حلق |
منبع
- کتاب موسیقی کبیر فارابی، ترجمۀ آذرتاش آذرنوش، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375.
[1] کتاب موسیقی کبیر «شامل دو جزء است: جزء اولْ مدخلی بر صناعت موسیقی، و جزء دوم در باب خود این صناعت. قسمرا در دو مقاله آوردهایم و قسم مشتمل بر خود صناعت موسیقی را در سه فن:
فن اول در اصول این صناعت و امور عامة آن؛... فن دوم دربارة سازهایی که نزد ما معروفند و نیز دربارة مطابقت آنچه در اصول این فن اول آمده است با سازها، و اجزای آنها در این سازها، و بیان ـمچه عادتاً از هریک ازاین سازها میتوان استخراج کرد، و نیز نشان دادن راه استخراج چیزهایی که معمول نیست از یکایک این سازها؛ فن سوم در ساختن انواع لحنهای جزئی هر یک از فنون سهگانه در دو مقاله است. بنا بر این کتاب اول در مجموع شامل هشت مقاله است.»
[2] موسیقی کبیر، آذرنوش، ص 22.
[3] موسیقی کبیر ، آذرنوش ، ص 23.
[4] همان، ص ۲۸.
[5] موسیقی کبیر، آذرنوش، ص ۲۹.
[6] موسیقی کبیر، آذرنوش، ص 398.
[7] همان، ص ۳۱۸.
[8] همان، ص ۳۹۹.
[9] همان، ص ۵۷.
[10] همان، ص ۲۸۹.
[11] همان، ص ۳۹۸.
[12] همان، ص ۲۹.
[13] همان، ص ۲۹.
[14] همان، ص ۲۹.
[15] همان، ص ۲۸.